تولد تا نیم سالگی

1393/6/2 15:02

نویسنده : سارا

480 بازدید

اشتراک گذاری

برای نفسسسسسسسسسسسسسم

از پا قدم خوب تو بود که ، هر چی از خدا خواستم بهم داد

آرامشم و بدست اوردم،بی حوصلگی از سرم افتاد؛

از پا قدم خوب بود که حس عاشقی اومد سراغم ،غصه با دلم غریبگی کرد،احساس تو شد عمر دوباره ام.خوشبختی اومد تو روزگارم.

تا زمانی که تو مهربونی ؛تا زمانی که من تو رو دارم هیچی حتی مرگ هم نمی تونه دو کنه ما رو یک لحظه از هم.

تو مثل یک نفس برام مهمی،تو قد چشام برام عزیزی،

تو فرشته ایی از آسمونی،تو معنی خوب همه چیزی

تو کلا همه چیزی برای ما عشقم

پسرک من واقعا زندگی ماما و بابا با وجود گرم تو هر روز شیرین و شیرینتر میشه

از همون لحظه ایی که یه دنیا اومدی

یک ماهگی سام

دو ماهگی

سه ماهگی

چهار ماهگی

پنج ماهگی

و نیم سالگی

امروز شش ماه و یک روزه هستی و واکسن شش ماهگی تو زدی و الان خیلی ناز کنار مامانی لالا کردی.

عزیزم برات بگم که خیلی شیطون و بازیگوش شدی .در طی روز کلی با اسباب بازی هات بازی میکنی .هر وقت هم حوصلت سر بره تو بغل مامان بازی میکنی. روزی نیم ،شاید هم یک ساعتی تو رورئک سرگرمی .فرش و جمع میکنم تا راحت بچرخی. خیلی با هوشی .وقتی داخل رورئک هستی فقط دنبال من میای اگه در حال آشپزی باشم داخل آشپز خونه واسه خودت میچرخی .اگه تو اتاق باشم گریه میکنی دنبال من می گردی و وقتی صدات میزنم آرررررسام .سریعا با چه شدتی خود تو میرسونی توی اتاق و از ذوق که مامانی و دیدی میخندی و دوباره خیالت که راحت شد شروع به بازی میکنی.

عاشق حموم کردنتم و خودت هم حسابی پایه ایی و اصلا گریه نمیکمی .جدیدا داخل وان میشینی و با عروسکات بازی میکنی و وقتی زیر دوش آب میبرمت تو چشمای من نگاه میکنی و اونموقع است که من باید بخورمت و خودت هم با یک لبخند ملوس همین و میخای

عزیزم دقیقا چند روز مونده بود شش ماهه شی خودت به تنهایی میشینی اما دورا دور مواظبتم چون گاهی برای گرفتن اسباب بازی میفتی.

وای که چقد جدیدا ناز میخابی. مامانی به قربونتقبلا برای خواب بی تابی می کردی و الانا دیگه آقا شدی وقتی خوابت میاد دنبال من میگردی و نگاه میکنی و یه کم نق نق میکنی و وقتی سمتت میام با لبخند دستت و جلو میاری منم کنارت دراز میکشم تو می می میخوری کم کم با تکیه دادن به من و بازی با اعضای صورتم میخابی.