نوروز 94
سلام عزیزم الان که دارم برات پست میذارم ساعت 11:38 چهارم اردیبهشت و شما داری با آهنک هایده بشکن های ریز میای.
عید 94 هم امد وما کلی خاطرات داشتیم با وجود پسر نازم .ما کل عید و سبزوار خونه عزیز جون بودیم همه بودن
خاله ها و دایی ها....
کلی خوشگذرنی کردی و کلی عکس یادگاری گرفتیم ازت.البته چند روز اول و دو روز آخر مریض بودی ولی در کل خیلی آقا بودی روز اول به کم غریبگی میکردی ولی از فرداش باهمه جور شده بودی و بازی میکردی و میرقصیدی و همه رو سر شوق می اوردی و میخندوندی.تا میکفتن آرسام نانای کنه سریع دست میزدی و بشکن میومدی.تا هواسمون بهت نبود میرفتی داخل میز تلوزیون عزیز جون و سعی میکردی داخل اون بایستی و سرت میخورد به میز و میشتی باز دوباره بلند میشدییا اینکه گوشی تلفن و برمیداشتی و الو میکردی.زیارت امام رضا هم رفتیم فقط دو ساعت تو حرم بودیم خیلی شلوغ بود و بسیار سرد.
روز اول نوروز
روز دوم
اینم یک مجسمه خیلی با مزه که تو میترسیدی تنها باشی باهاش
روز سوم
آرسام ساعت یک یعد از نیمه شب پمپ بنزین
اینم ماهان نازم پسر دایی آرسام که تازه دتیا اومده
چند تا عکس از سیزده بدر
ایشاا... سال خوبی برا یه دونه ی من باشه