love mami

پرنس کوچولوی ماملن خیلی دوست دارم .الان که این مطالب و می نویسم تو دقبقا سه ماه و سه روزته. سعی کردم از بیشتر لحظات زندگیت عکس یگیرم و تو وبلاگ و دفتر خاطراتت ثبت کنم.       هنوز یه ماهت نشده عزیزم ولی دقیقا مثل بابا بزرگ خوابیدی ببی ن ، هنوز دو هفته ات نشده شروع کردی به دست خوردن عاشششششقتم       گرفتن عکس هفت روزگی با کمک عمه سپیده جون       دست کوچولو پا کوچولو قند عسلم فقط شش روزه متولد شدی&nbs...

پسر خوشکل خودمی ناز من ، نوروز 93 ، بهترین بهار زندگی مامانی بود .می دونی دیگه   چون تو گل پسرم و داشتم و با وجود تو تمام لحظه هام شیرین و رویایی بود. مرسی از اینکه هستی عششششقم روز اول فروردین ، یعنی ساعت تحویل سال نو خونه خودمون بودیم . ولی تصمیم گرفتیم فردای اون روز بریم سبزوار خونه ی عزیز جون ، چون همه اون جا جمع بودن و دل من هم اونجا بود ولی چون پسر کوچولوی من خیلی کوشمولو بود یه کم میترسیدم ببرمت تو جاده . ولی بردمت و خدا رو شکر در طی سفر پسر خوبی بودی و بیشتر مسیر رو خواب بودی. اما هوا حسابی قاطی کرده بود و برف می آمد فقط دعا ...

پسر گل من از دهم شهریور  که متوجه  شدیم داریم صاحب یه پسر میشم شروع کردیم به خرید وسایل اتاق تو قند عسل.       لباس های توت فرنگی   کالسکه (سلیقه بابا) کریر (سلیقه مامان) رنگ آمیزی و کاغذ دیواری (بازم سلیقه بابا) سرویس تخت و کمد(سلیقه مامان) ...